خوش بحال تو که با نسیم گُل همسفری خوش بحال تو که از حال دلم بیخبری دل تو شاده ولی سینه من پر از غمِ هرچی از درد و غم دلم بگم بازم کمٍ من برات ترانه هامو میسپرم به دست باد تا شایدخاطره هامون دوباره یادت بیاد یادته اون روزا اسمونمون ابی میشد؟ شبا با اومدنت همیشه مهتابی میشد یادته چشمای من عکستو نقاشی میکرد لحظه جدا شدن جاده رو اب پاشی میکرد اون روزا یه روز دلت از دل من جدا نبود اون روزا فاصلمون از اینجا تا خدا نبود اون روزا خیلی قشنگ بود ولی افسوس که کذشت رفت و شد خاطره هامونو دوباره برنگشت من با اون خاطره ها زندگیمو سر میکنم من دارم تازه وفاداریتو باور میکنم
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط یزدان
آخرین مطالب